خیلی وقته که کمبود وقت دارم. اصلا نمی دونم چرا اینقدر زمان تند می گذره. زن عموم زنگ زده به خونه، و مکالمه ی ما ده دقیقه طول کشید. احساس می کنم نصف روز رو از دست دادم. :| شاید دلیلی که چند وقته وبلاگمو هم نمی نویسم همین باشه. کمبود وقت! حتی مشکلم با عوض شدن 24 ساعت شبانه روز به 50 ساعت شبانه روز، هم حل نمی شه.
اینکه بابت چیزایی که می نویسی پول بگیری، خوشاینده. اما فقط اولش. بعدش می شه عادت کردن به گرفتن اندک پولی و همینجور کم کم از هدفت دور می شی.
زمان می خوام. که پایتون رو تموم کنم. زبان رو دوره کنم. زمان می خوام که نوشتنی ها رو بنویسم.
خیلی خوشحالم که بالاخره کلاس زبان رفتم و دوره ی پایتون رو شرکت کردم.
این که م» رفت و من یک سال موندم، شاید حکمت های زیادی داشته باشه. اما تلاشم اینه که از این یک سال خیلی بهینه استفاده کنم و به اندازه ی خودش یه رزومه برام داشته باشه. (باید هوشمندانه تر عمل کرد.)
خیلی کارا می خواستم انجام بدم
مثل رنگ کردن پنجره های عمه
خرید برای بچه های آقای ب»
خرید برای زن دایی مسافر
و خیلی چیزای دیگه که اونقدر زیادن، تند تند به ذهنم میان و تند تند از ذهنم میرن.
درباره این سایت